(تاریخ نگارش: 25.5.96)

*دیگه خسته شدم از بس حواسم به این بود که کی از چی خوشش میاد کی از چی بدش میاد...دیگه رمقی برام باقی نمونده. واقعا توان ندارم حواسم به خواهش دلِ بقیه باشه... بیش از هر چیز نیاز دارم آروم باشم و به اینکه چی بده یا چی خوبه فکر نکنم. قطعا من هر کاری هم که بکنم به مذاق عده ای خوش میاد و عده ای هم هستن که کارم رو دوست نخواهند داشت. دیگه بریدم. دیگه نمیتونم با خواهرم برم بیرون، نگرانِ نگرانی های شوهرم باشم و یا برعکس. نمی تونم فلان کار رو بکنم که بابام دوست داشته باشه و مادرم خوشش بیاد. آقا آخه من میخوام بدونم مگه من چند سالِ دیگه قراره اینجا زندگی کنم که دارم اینجوری خودمو تلف می کنم. دیگه نمیتونم به این فکر کنم که آیا شوهرم از فلان عیب تو بدنم بدش میاد یا نه! دیگه به ستوه اومدم. دلم میخواد استراحت کنم. میخوام به خودم و زندگیم فکر کنم. تنهایی رو دوست ندارم اما بودن باآدمها مستلزمِ برآورده کردنِ حاجاتِ دلشونه و حقیقتاً این مساله داره منو آزار میده. دلم میخواد برم توی یه غار واسه یه هفته سکوت کنم. دلم میخواد گوشیم یه هفته خاموش باشه. دلم میخواد به شوهرم بگم بیا یه هفته همدیگرو نبینیم. به خواهرم بگم توروخدا یه هفته با من حرف نزن. گاهر حتی حوصله ی خودمو هم ندارم. تصمیم گرفتم از این به بعد گوشم بدهکارِ چرت و پرتایی که ذهنم تحویلم میده نباشه. دلم میخواد راحت بشینم یه گوشه یه چایی بخورم و استرسِ یه کارِ دیگه رو نداشته باشم. از استرسی که به خودم میدم عصبانیم. این حالتِ من بیشتر یه جور خودآزاریه تا کمک کردن و خیر رسوندن به بقیه. اصلا از امروز به بعد اگه سنگ هم از آسمون بباره من دلم نمیخواد شور چیزی یا کسی رو بزنم. مگه تهِ تهش قراره چه اتفاقی بیفته؟ مگه ته تهش مرگ و نیستی نیست؟ همون بهتر که نمیدونم بعد از مرگ چه اتفاقی قراره بیفته وگرنه شورِ اونجا رو هم باید میزدم.

*یادم باشه تو این دنیای کپی و فتوکپی ها، متفاوت باشم حتی به قیمت ناخوشایند بودن.

*یادم باشه یکی از خصوصیاتِ مردم این دنیا اینه که واسه تغییر نکردن و ثابت موندن حاضرن خودشونو به آب و آتیش بزنن. یادم باشه وقتی فرصتِ تغییر پیش اومد رخت رفتن و نموندن ببندم. یادم باشه این یکی از اون موقعیتهاییه که میتونم باهاش خودم رو متمایز و متفاوت کنم و از هیجانِ تغییر سرمست بشم.

*یادم باشه راه حل های سریع و آنی خلاف قوانینِ طبیعت هستن. بدون عوض کردن ریشه(مدل ذهنی)، نمیتونی میوه رو عوض کنی...