راستش را بخواهی از دنیای وبلاگ نویسی چیزی سر در نمی آورم.  معلمی دارم که تجویز کرده نوشتن خوب است و نوشتن وبلاگ چه بهتر. معلمم خودش وبلاگ نویس است. راستش را بخواهی این وبلاگ را دو سه روز پیش ساختم اما نمی دانستم باید چی توش بنویسم. امروز که بیستم فروردین ماه 96 است هنوز هم نمی دانم چه می خواهم بنویسم و اصلا چه باید بنویسم. هی گفتم صبر کنم تا موضوع ناب و خاصی به ذهنم خطور کند تا به عنوان اولین مطلب خودم را حسابی ذوق زده کنم اما اتفاقی نیفتاد. ناچار دست به کیبورد شدم تا هر چه در دلم هست را روی صفحه ی سفید word بپاشم، شاید  گشایشی حاصل شود. مثل مریضی هستم که دکترش تجویز کرده فلان قرص را روزی یکدانه بخور ولی نمی داند چرا باید بخورد. معلم من هم تجویز کرده روزی یک دانه  بنویسم چون برایم خوب است، من هم نپرسیدم چرا؟


نمی دانم یک سال دیگر که از امروز بگذرد کجا هستم و چگونه هستم، اما حس می کنم با اینجا نوشتن میتوانم چند سال بعد (اگر زنده باشم) برگردم و در این کپسولِ مجازی به گذشته ی خودم سفری بکنم و ببینم چگونه بود و چگونه شدم؟


اما چیز دیگری هست که باید حتما بگویم تا یادم بماند، تا یادت بماند. شاید ندانم چرا و چی بنویسم اما خوب خوب می دانم برای که بنویسم. اینجا تنها مخاطب من (نه خواننده) خودم هستم. من می نویسم برای دخترکی که محرم ترین و صبور ترین مخاطب دنیاست. او گوش میکند بی آنکه هی وسط حرفم بپرد یا حوصله اش از حرفهایم سر برود. او چشم در چشم من، همیشه سرا پا گوش است برای شنیدن و دانستن من. و من اگر هنوز هستم، دلیلش وجود همین دختریست که می گویم.


پی نوشت شماره یک: معلم من جناب آقای محمدرضا شعبانعلی ست. با اندک جستجویی در محیط وب او را خواهید یافت.


پی نوشت شماره دو: تفاوت خواننده با مخاطب چیست؟

 خواننده کسی است که، آنچه را که تو نوشته ای می خواند و یاد می گیرد و شاید بعد هم در جمع دوستانش مثل من پز بدهد که من فلان کتاب فلسفی را خوانده ام و من چنینم و من چنانم و کلی کلاس بگذارد. اما مخاطب کسی ست  که با قایق کوچکش در بحر کلمات جاری از ذهنت این سو و آن سو می رود. مخاطب کسی است که وقتی دلش تنگ شود اول از همه سراغ تو می آید تا از زبان تو بخواند حرف دل خودش را. وقتی وبلاگ محمدرضا را می خوانم مختصات زمانی و مکانی خودم را فراموش می کنم. ( جواب به این سوال را از نوشته ای زیبا به نام درباره ی مرگ مخاطب نوشته ی محمدرضا شعبانعلی عزیزم الهام گرفته ام.)