اتفاقِ خوبِ شمار یک:
با یار رفتیم چمران قدم زنی و لاومیکینگ
چرا؟؟؟؟؟ مگه از این بهتر هم داریم آخه؟
اتفاقِ خوبِ شمار دو:
رفتیم بیمارستان ملاقات خانواده ی مصطفی.
چرا؟ حضورِ خالی و بیکلام گاهی میتونه تسلی بخش باشه.
اتفاقِ خوبِ شمار سه:
شب برگشتم خونه.
چرا؟ خونه دارم، پدر، مادر، خواهر و برادر. خونه خوبه. خونه جاییه که کسی منتظرت باشه